*یا مسیح حسین یا علی اصغر ادرکنی*
یا صاحب الزمان
فرزندم را نذر یاری قیام تو میکنم او را برای ظهور نزدیکت برگزین و حفظ کن.
چهارم محرم الحرام سال 1435 مصادف با 17 آبان 92
دیروز پسر گل مامان و بابا.. علی اصغر کوچولوی امام حسینی..یار و یاور مهدی.. محمدپارسای عزیزمون 6 ماهه شده...
خیلی جالب و عجیبه برام که تو دقیقا در روزی که منتسبه به حضرت علی اصغر(ع)، 6 ماهه شدی پسرم...
امروز من و بابا و مامان جون، همراه با سرباز کوچولوی امام زمان (عج) برای شرکت در مراسم سوگواره ی علی اصغر راهی مصلی شدیم..خیلی شلوغ بود همه ی بچه ها با لباس های سبز و سربند همراه ماماناشون به سمت مراسم میرفتن.. من و مامان جونم تو راه برات یه سربند خریدیم و داخل سالن مصلی شدیم از بین انبوه جمعیت یه جایی پیدا کردیم و نشستیم مراسم خیلی خوبی بود.. حاج محمود کریمی مداحی میکرد و همه ی مامانا با در آغوش گرفتن بچه هاشون به یاد علی اصغر 6 ماهه اشک میریختن..
با داشتن شیرخواره ای مثل تو تصور صحنه ی شهادت علی اصغر برام غیرممکن بود...نوزادی که به گناه تشنگی گلویش پاره پاره شد..
جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر نشنید کس مصیبت از این جان گدازتر
صبحی دمید از شب عاصی سیاه تر وز پی شبی ز روزقیامت درازتر
بعد از مداحی نذرنامه ی حضرت علی اصغر به صورت دسته جمعی خوانده شد:
یا صاحب الزمان فرزندم را نذر یاری قیام تو میکنم او را برای ظهور نزدیکت برگزین و حفظ کن...
در پایان من و مامان جون ازت یه تعداد عکس گرفتیم تا همیشه خاطره ش برات بمونه...توی مسیر برگشت به سمت ماشین کلی عکاس ایستاده بودن و عکس میگرفتن از محمدپارسا هم چندتا عکس گرفتن که قرار شده واسه مامانی ایمیل کنن.
اینم عکسای اون روز: